يکشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۵۷
نوید شاهد - "اخلاق نيكو، چهره اي خندان و دلي پر از اميد به پيروزي رزمندگان اسلام داشت. با لبخندي كه هميشه گوشه لب شهيد بود آدمي را شيفته خود مي كرد. پيرو حق بود و در راه خدا و رسيدن به او كوشش مي كرد. تقوا را از علي(ع) آموخته بود و سعي بر اين داشت كه علي وار زندگي کند. به نامش كه محمدعلي بود افتخار مي كرد و به صاحب نامش احترام مي گذاشت. عاشق حسين بود و درس شهادت از حسين گرفته و سربازي از سربازان امام زمان بود و به سربازي امام زمان افتخار مي كرد و سعي بر اين داشت كه ولي عصر از دستش راضي و خشنود باشد. آنچه خواندید گزیده ای از زندگی شهید "محمدعلی شمس قهفرخی" است که در پایگاه خبری نوید شاهد چهارمحال و بختیاری منتشر می شود.
شهید

به گزارش نوید شاهد چهارمحال و بختیاری؛ شهید محمدعلی شمس قهفرخی یکم آبان 1346، در شهر فرخشهر از توابع شهرستان شهرکرد در خانواده اي مسلمان ديده به جهان گشود. پدرش قدرت الله و مادرش محترم نام داشت.

کودکی

دوران كودكي را در كنار پدر و مادر زحمتكش خود پشت سر گذاشت. در سن 6 سالگي وارد دبستان شهيد بيژن دانشور «دبستان قطره» شد. از همان دوران كودكي از استعداد و هوش سرشاري برخوردار بود. در بين محصلين و همكلاسي های  مدرسه بي نظير بود. شهيد پنجمين فرزند خانواده بود و با قدم نهادن در خانواده رحمت و بركت خانواده هم بيشتر شده بود.

دوران تحصیل

تحصیلات دوران ابتدايي را در سالهای 1353 تا 1358  و دوران تحصیلی راهنمایی را طی سالهای 1359 تا 1361  در مدرسه راهنمايي شهيد مرتضي مطهري گذراند و از سال 1362 براي ادامه تحصيل وارد هنرستان فنی شهيد چهرازي فرخشهر در رشته برق شد و در سال 1365 پس از امتحانات نهايي ديپلم در كنكور سراسري شركت كرد و در رشته دبيري رياضي دانشگاه کاشان قبول شد و در آنجا ثبت نام نمود. سپس تحصیل را رها كرد و به دانشگاه جبهه رفت. البته از سالهاي قبل هم در جبهه حضور داشت.  شهيد در دوران تحصيلات خود فردی موفق بود. تا اينكه در جبهه هاي جنگ حق  شرکت کردند و بيشتر در جبهه بودند تا در مدرسه. ايشان علم و ایمان را  همراه هم مي دانستند و سازندگي و تقويت روحي خود را ترجيح مي دادند به آموزش علمِ بدون ايمان.

پشتکار فراوان

شهيد از پشتكار فراواني برخوردار بودند و با داشتن عشق فراوان به خدا، حركت در راه خدا و جبهه هاي حق عليه باطل، از كمك كردن به پدر غافل نمي ماند و با پشتكار فراراني كه داشت در كار كشاورزي به كمك پدر مي شتافت و تا آنجايي كه رمق كار كردن داشت دست از كار بر نمي داشت.

تابستان به کمک پدر می شتافت. شهيد اعتقاد داشت كه توليد در کشور است كه چشم جهانخواران شرق و غرب را كور كرده و آنها را به لرزه وا مي دارد و بنابر همين اصل تابستان به كمك پدر مي شتافت و زمستان را در جبهه هاي جنگ مي گذراند.

مدافع راستین انقلاب اسلامی

محمدعلي ده ساله بود كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و همراه با دوران انقلاب وي نيز رشد انقلابي و مكتبي نمود و دوستان و همكلاسي هاي خود را راهنمایی می کرد.

همواره در سنگر مسجد و مدرسه بود و خود را در جريان انقلاب قرار می داد، يكي از مدافعان راستين انقلاب اسلامي بود و در آخر هم جان خود را در راه خدا و انقلاب اسلامي فدا کرد.

شهيد شمس جوش و خروش انقلابي داشت؛ اكثر اوقات خود را در بسيج مي گذراند.  از هر كوششي در راه پيروزي جنگ دريغ نمي كرد و به خاطر همين در جبهه هاي حق مي رفتند و هر بار با پيروزي رزمندگان اسلام بر صداميان باز مي گشتند.

خط شکن جبهه ها

 او با شجاعت پيش مي رفت و با رشادت مي جنگيد. شجاعتش زبانزد دوستان و آشنایان شده بود. همرزمانش هربار كه از جبهه بر مي گشتند از شجاعت او سخن مي گفتند. به خاطر شجاعتي كه داشت همیشه در صف خط شكن های جبهه و جنگ  بودند. به خاطر دلیل بود که بارها خبر شهادتش شنيده مي شد.

در جبهه جنوب در عمليات هاي خيبر، والفجر8،  كربلاي 4 و كربلاي 5 شركت نمود. در كربلاي 4 زخمي مي شوند اما به خاطر عشق فراواني كه به خدا و  بازگشت به او داشتند در كربلاي 5 شركت كرده و به درجه رفيع شهادت كه همان خواست و آرزوي او بود نايل آمدند.

اخلاق نيكو، چهره اي خندان و دلي پر از اميد

 شهيد روحيه ای پر از مهر و محبت و صفا، ايثار و عشق به الله داشت. اخلاق نيكو، چهره اي خندان و دلي پر از اميد به پيروزي رزمندگان اسلام داشت. با لبخندي كه هميشه گوشه لب شهيد بود آدمي را شيفته خود مي كرد. پيرو حق بود و در راه خدا و رسيدن به او كوشش مي كرد.

نامش محمد و از صاحب نامش خدا پرستي را گرفته بود. نامش علي بود و پيرو علي(ع).  همچون علي(ع) در جنگ بدر و خيبر زمانه شركت می كرد. تقوا را از علي(ع) آموخته بود و سعي بر اين داشت كه علي وار زندگي کند.

 به نامش كه محمدعلي بود افتخار مي كرد و به صاحب نامش احترام مي گذاشت. عاشق حسين بود و درس شهادت از حسين گرفته و سربازي از سربازان امام زمان بود و به سربازي امام زمان افتخار مي كرد و سعي بر اين داشت كه ولي عصر از دستش راضي و خشنود باشد.

الگو گرفتن از قرآن

 قرآن را سرمشق زندگی خود قرار داده بود و از قرآن درس مبارزه با ظلم و جنگيدن با كافران را آموخته بود. ياوري از ياوران امام خميني بود و تا مرز شهادت مقلد امام.

 محمدعلی علاقه شديدی به انقلاب اسلامی و شهدا داشت؛  به همين علت از خانواده به تدريج جدا شد و به خداي خود نزديكتر مي شد تا اينكه به شهادت رسيد و خونش به خون ديگر دوستان و همرزمانش پيوست و همگي به خداي خود ملحق شدند.

علاقه به جبهه

 شهيد علاقه زیادی به جبهه داشت. به كساني كه در پشت جبهه ها فعالیت می کردند و باعث تقويت روحيه رزمندگان مي شدند علاقه زيادي داشت و از كساني كه به انقلاب و اسلام بدبين بودند متنفر و از اينكه مي ديد این افراد آگاه نمي شوند و از جمله غيرالمغضوبين مي باشند رنج مي برد و سعي در آگاه كردن آنها داشت اما به نتيجه نمي رسيد و رنج مي كشيد.

تقوا و خلوص عجيبي داشت

شهيد شمس در عبادت آنچنان به نماز مي ايستاد كه گويي خدا را از نزديك مي بيند و با او راز و نياز مي كند. در نماز شب طوري بيدار مي شد كه مبادا اهل منزل را ناراحت و از خواب بيدار كند و باعث رنجش آنان شود. تقوا و خلوص عجيبي داشت.

كارهايش به گونه اي بود كه قلم ياري نوشتن آنها را ندارد و زبان قادر به گفتن آنها نیست. حركات، رفتار و اخلاقش امام گونه بود. عابدي بود كه در ماه مبارك رمضان فقدانش بيشتر بر خانواده اثر كرده بود.

آخرین اعزام

شهيد بارها به جبهه رفته بود اما براي آخرین بار كه اعزام مي شدند اعضای خانواده را به گونه اي از شهادت خود آگاه کرده بود كه گويي  مي دانستند كه چه بر سرشان می آید. از نحوه شهادتش خبر داشت زيرا حرفهايي که در اين مورد زده بود سرانجام همان شد كه او مي گفت.

 ايشان به گونه اي حرف مي زد كه گويي به او الهام مي شد و شايد هم اين طور بود. «مثلا قبل از رفتن به جبهه بعد از يك نگاه كلي به اندام خود رو به مادر مي كند و مي گويد اگر مفقود شدم من كه بدنم سالم و بدون نشان است شما از كجا مرا خواهيد شناخت و ...»

شهادت در شلمچه

سرانجام در شهريورماه 1365 به جبهه اعزام می شود و در عملیات كربلاي 5 در رديف خط شكنها قرار می گیرد. فرماندهي دسته به او سپرده می شود و با يورشي كه به قلب دشمن کرده بودند، پس از شكستن خط، وارد يكي از قرارگاه هاي دشمن مي شوند و به گفته همرزمانش عده اي از فرماندهان و صداميان بعثي را به هلاكت مي رساند و پس از چند ساعت مقاومت در قرارگاه به وسيله نارنجكي كه يكي از صداميان در دست داشتند به طرف ايشان پرتاب مي كند و از ناحيه پشت سر مجروح مي شوند و به شهادت مي رسند؛ اما چون اين قرارگاه از نظر استراتژي اهميت داشته آنها را محاصره مي كنند و رزمندگان اسلام عقب نشيني تاكتيكي مي كنند ، پیکر شهيد در همان قرارگاه باقي مي ماند.

 شهيد در عمليات كربلاي 5 در بیست و یکم دي 1365 به شهادت مي رسند اما پیکرشان پس از دو ماه در بیست و چهارم اسفند1365 به زادگاهش انتقال داده مي شود و همان حرف شهيد به اثبات مي رسد. پدر شهيد به اهواز مي روند تا پیکر فرزندشان را بيابد اما پیکرش در قرارگاه بوده و پس از دو ماه مبارزه و آزادي قرارگاه و پيروزي رزمندگان در مرحله بعدي كربلاي 5 پیدا می شود.

 روحش شاد، راهش پر دوام و يادش گرامي باد.


اين غنچه باغ نو رسيده                در دامن خاك آرميده

هم نام علي (ع) است همچو يوسف        كز همچو رخش خزان رسيده

اين لاله سرخ پرپر ماست             در راه حسين (ع) عسل چشيده

هشدار از او عقب نماني               اي همسفران بقا رسيده


منابع:

دايرة المعارف فرهنگ اعلام شهداي استان چهارمحال و بختياري

پرونده فرهنگي شهدا، اداره اسناد و انتشارات بنياد شهيد استان چهارمحال و بختياري

خانواده شهید



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده